SANYA NEWS
فرهنگی

شب چلّه: ردپای کهن‌ترین جشن نور در بلندای فرهنگ افغانستان

نوشته شده توسط admin در تاریخ 29 قوس 1404

اشتراک گذاری: فیسبوک | توییتر | واتس‌اپ | لینکدین
بازدیدها: 15


شب چلّه: ردپای کهن‌ترین جشن نور در بلندای فرهنگ افغانستان

نویسنده: روشنا امیری

«شب، چون موی سپید پیری بلند است، اما صبح، جوانهٔ سبز امید را در مشت دارد.» این حکمت رایج در میان فارسی‌زبانان افغانستان، جوهرهٔ آیین «شب چلّه» یا همان «یلدا» را در این سرزمین نمایان می‌سازد. 

در فرهنگ افغانستان، این مناسبت فراتر از یک جشن صرف، آیینی جمعی، نمادین و کاربردی برای رویارویی با سختی‌های طبیعت و تجسم امید به آینده‌ای روشن‌تر است. در این سرزمین کهن، یلدا با نام‌ها، خوراکی‌ها و جزئیاتی منحصربه‌فرد، هویتی عمیقاً پیوندخورده با زندگی و معیشت مردم یافته است. 

این نوشتار می‌کوشد تا با واکاوی ابعاد مختلف این آیین، از نام‌ها و سفره گرفته تا باورها و جغرافیای آن، تصویری روشن از «شب چلّه» در بستر فرهنگ افغانستان ارایه دهد.

در افغانستان، رایج‌ترین نام برای این شب، «چلّه بزرگ» (چلهٔ کلان) است. این اصطلاح از تقسیم‌بندی سنتی زمستان به دو دورهٔ چهل‌روزه سرچشمه می‌گیرد: «چلّه بزرگ» از اول ماه «جدی» تا دهم ماه «دلو»  و به دنبال آن «چلّه کوچک». شب آغاز چلّه بزرگ، یعنی طولانی‌ترین شب سال، نقطهٔ اوج این آیین است. 

اصطلاح «شب یلدا» نیز در میان فرهیختگان و ساکنان شهرهای بزرگ شناخته شده‌است و گواه پیوندهای عمیق فرهنگی در منطقه است. اما گویاترین نام، همان است که در زبان عامه جاری است: «شب میوه خشک» یا «شب خشکبار». این نام ساده و صریح، به‌وضوح قلب تپندهٔ این آیین را نشان می‌دهد: گردهمایی و استفاده از فرآورده‌های ذخیره‌شده برای فصل زمستان.

گردهمایی اعضای خانواده در خانهٔ بزرگترها، سنگ بنای این شب است. آیین‌های اصلی حول سه محور می‌چرخند:

اول، ادبیات و تفأل:دیوان حافظ همواره بر سر این سفره حاضر است. اعضای خانواده با نیت می‌گشایند و بزرگ‌ترها غزلیات را می‌خوانند و تفسیر می‌کنند. اعتقاد بر این است که در این شب خاص، پل ارتباطی با عالم معنا قوی‌تر است و فال‌ها صادق‌تر.

دوم، ادبیات شفاهی و قصه‌گویی:پس از صرف غذا، نوبت به «شاهنامه‌خوانی» و به ویژه نقل قصه‌ها و افسانه‌های پدرکلان ها می‌رسد. داستان‌های پهلوانی مانند رستم و سهراب، حکایت‌های عاشقانه و خاطرات قدیم، سینه‌به‌سینه نقل می‌شود و نسل‌ها را به هم پیوند می‌زند.

سوم، باورهای عامیانه:باورهایی مانند این وجود دارد که «اگر در شب چله باران یا برف ببارد، نشانهٔ سالی پربرکت و نیک است»، زیرا نشان از پایان خشکسالی و نوید آبادانی دارد. این دید و بازدیدها همچنین به تقویت صلهٔ رحم و همبستگی اجتماعی در آستانهٔ سخت‌ترین فصل کمک می‌کند.

آیین چلّه در سراسر افغانستان یکدست نیست و رنگ‌وبوی محلی به خود می‌گیرد. در مناطق هزارهنشین، ممکن است بر پخت نان‌های محلی و غذاهایی مانند «آش» تأکید بیشتری شود. در شهر هرات، به دلیل پیوندهای تاریخی و فرهنگی عمیق با خراسان بزرگ، آیین‌ها تشابه بیشتری با شرق ایران دارد و ممکن است برنامه‌های شعرخوانی و موسیقی محلی غنی‌تر باشد. 

در شمال افغانستان نیز مراسم خاص خود را دارند. با این حال، یک اصل مشترک است: این آیین در مناطق روستایی و سنتی، به دلیل ارتباط مستقیم با چرخهٔ کشاورزی و زندگی طبیعی، پررنگ‌تر و اصیل‌تر از شهرهای بزرگ حفظ شده است.

تحولات اجتماعی چند دههٔ اخیر، از جنگ و مهاجرت گرفته تا گسترش شهرنشینی و رسانه‌های جدید، بر آیین‌هایی مانند چلّه تأثیر گذاشته است. در برخی نقاط شهری، این آیین کمرنگ شده یا به صرف یک شب نشینی ساده تبدیل گشته است. اما جالب آنکه در سال‌های اخیر، یک حرکت معکوس نیز در جریان است. 

شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های داخلی با معرفی مجدد این آیین به نسل جوان، نقش مهمی در احیای هویت‌محور آن ایفا می‌کنند. امروز، چلّه در حال گذار از یک ضرورت زیستی و اقتصادی به یک نماد هویتی و فرهنگی است که مردم برای حفظ پیوند با گذشته و ریشه‌های خود به آن می‌نگرند.

جستجو
ویدیوهای محبوب

25.Oct.2025

26.Oct.2025

26. Oct. 2025


نظرات کاربران

ارسال نظر