SANYA NEWS
سیاسی

طالبان؛ محرومیت از آموزش، نسل‌کشی فرهنگی و بنیان‌کنی آینده

نوشته شده توسط admin در تاریخ 27 عقرب 1404

اشتراک گذاری: فیسبوک | توییتر | واتس‌اپ | لینکدین
بازدیدها: 1136


طالبان؛ محرومیت از آموزش، نسل‌کشی فرهنگی و بنیان‌کنی آینده

آموزش، فقط یک حق انسانی نیست؛ ستون پیشرفت و موتور توانمندسازی فردی و اجتماعی است. هرگاه دختران و زنان به آموزش برابر دسترسی داشته باشند، ظرفیت یک جامعه برای نوآوری، توسعه پایدار، عدالت اجتماعی و رشد اقتصادی چند برابر می‌شود. 

تحصیل به آنان امکان می‌دهد دانش، مهارت و اعتماد لازم برای حضور فعال در عرصه‌های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را به‌دست آورند؛ و همین حضور، تنوع نیروی کار، کارآمدی نهادها و پویایی جامعه را تضمین می‌کند. با این‌حال، محروم‌سازی زنان از آموزش، فقط یک محدودیت آموزشی نیست؛ آغاز یک چرخه عمیق از فقر، تبعیض و به‌حاشیه‌رانی است.

 دخترانی که از مکتب و دانشگاه دور نگه داشته می‌شوند، در آینده با فرصت‌های محدود شغلی، وابستگی اقتصادی، افزایش خطر خشونت مبتنی بر جنسیت، ازدواج‌های اجباری و دسترسی‌ اندک به خدمات صحی مواجه می‌گردند. با حذف زنان از مسیر تحصیل، جامعه در واقع بخش بزرگی از ظرفیت انسانی خود را قربانی می‌کند؛ ظرفیتی که می‌تواند در نقش رهبران، متخصصان، آموزگاران، فعالان اجتماعی و سازندگان آینده به شکوفایی برسد. بنابراین، دسترسی برابر به آموزش برای زنان، تنها یک مطالبه حقوقی نیست؛ یک سرمایه‌گذاری استراتژیک برای شکوفایی جوامع و جلوگیری از عقب‌ماندگی نسل‌ها است اما امروز، چهار سال پس از بازگشت طالبان، افغانستان در تاریک‌ترین فصل آموزش خود قرار دارد. افغانستان اکنون تنها کشوری در جهان است که در آن میلیون‌ها دختر صرفاً به‌دلیل زن‌بودن، از حق ابتدایی آموزش محروم شده‌اند.

در این چهار سال، دروازه‌های مکاتب و دانشگاه‌ها بسته شد، کتاب‌ها سانسور شد، کورس‌ها تعطیل شد و رویاهای یک نسل در سایه سنگین ایدئولوژی طالبان رنگ باخت. آنچه جریان دارد، تنها «محرومیت» نیست؛ یک پروژه سازمان‌یافته برای حذف زنان از اجتماع، اقتصاد، فرهنگ و حافظه تاریخی افغانستان است.

این گزارش، نخستین بخش از مجموعه چهارگانه رسانه ثانیه است که به پیشواز از روز جهانی محو خشونت علیه زنان نشر می‌شود و سیاست‌های محدودکننده آموزشی طالبان را از ۲۰۲۱ تا ۲۰۲۵ بر پایه اسناد،  روایت‌ها و شهادت‌های میدانی بررسی می‌کند.

نقشه‌ راه طالبان برای حذف زنان از آموزش بر اساس گزارش‌های یونیسف، یونسکو و منابع مستقل داخلی، طالبان در چهار سال گذشته مجموعه‌ای از سخت‌گیرانه‌ترین و گسترده‌ترین ممنوعیت‌ها را اعمال کرده‌اند:

۱. ممنوعیت تحصیل دختران بالاتر از مقطع متوسطه: از سپتامبر ۲۰۲۱، دختران افغانستانی از ادامه تحصیل در لیسه محروم شده‌اند و بسیاری از مکاتب دخترانه تعطیل شده‌اند. این ممنوعیت تا آگست ۲۰۲۵ ادامه یافته و بیش از ۲.۲ میلیون دختر را تحت تاثیر قرار داده است.

۲. ممنوعیت تحصیل زنان در دانشگاه‌ها: از دسامبر ۲۰۲۲، زنان از ورود به دانشگاه‌ها منع شده‌اند و رشته‌های کلیدی مانند صحی، انجنیری و علوم مدنی برای آنان مسدود شده است.

۳. محدودیت آموزش رشته‌های پرستاری: در دسامبر ۲۰۲۴، وزارت تحصیلات عالی طالبان آموزش زنان در رشته‌های پرستاری در مقطع انیسیتویت ها را ممنوع کرد، که این تصمیم تا ۲۰۲۵ نیز ادامه یافت و آخرین راه‌های آموزشی باقی‌مانده را بست.

۴. بسته شدن مراکز آموزشی ویژه زنان: مراکز فنی و حرفه‌ای مخصوص زنان تعطیل یا محدود شده‌اند، که این امر دسترسی به مهارت‌های عملی را کاهش داده است.

۵. فیلتر محتوای آموزشی: زنان از یادگیری نظریه‌ها یا متون "غیراسلامی" (به تعبیر طالبان) منع شده‌اند و برنامه‌های آموزشی تحت سانسور شدید قرار گرفته است.

۶. محدودیت آموزش آنلاین: بسیاری از نهادها آموزش آنلاین را برای زنان متوقف کرده‌اند، به ویژه پس از محدودیت‌های اینترنتی در ۲۰۲۵، که امکان ادامه تحصیل از راه دور را از بین برده است.

۷. محدودیت تدریس زنان: استخدام زنان به عنوان معلم در مقاطع بالاتر محدود شده و ساعت صنوف در مکاتب دخترانه کاهش یافته است.

۸. تعطیلی یا محدود کردن صنوف ورزشی دختران: فعالیت‌های ورزشی، که بخشی از آموزش جسمانی است، محدود یا تعطیل شده است.

۹. محدودیت در دوره‌های بین‌المللی: زنان اجازه شرکت در برنامه‌های آموزشی خارج از کشور یا دوره‌های بین‌المللی را ندارند.

۱۰. محدودیت حضور در مراکز تحقیقاتی و دانشگاهی: زنان در برخی رشته‌ها یا موسسات پژوهشی دسترسی آزاد به منابع علمی ندارند.

۱۱. محدودیت دسترسی به کتابخانه‌ها و منابع علمی: بخش‌های ویژه زنان در کتابخانه‌ها محدود شده و سانسور کتاب‌ها افزایش یافته است.

۱۲. محدودیت آموزش از راه دور برای دختران بالای یک سن مشخص: در برخی ولایات، حتا آموزش آنلاین برای دختران بالای ۱۲ سال ممنوع شده است.

چرا طالبان آموزش و تحصیل زنان را ممنوع کرده‌اند؟

نخستین دلیل این ممنوعیت، برداشت عمیقاً افراطی و تحریف‌شده طالبان از دین است. با آن‌که قرآن و احادیث بر فراگیری علم برای همه تاکید دارند، طالبان با تفسیر معیوب خود از شریعت، حضور زن در عرصه دانش را ناپسند و ناپذیرفتنی می‌دانند. در جهان‌بینی آنان، مهم‌ترین وظیفه زن «خانه‌نشینی و فرزند آوری» است؛ تا جایی که در کتاب «امارت اسلامی» نوشته عبدالحکیم حقانی، که به تایید رهبر طالبان رسیده ، اصل ماندن زن در خانه مهم‌تر از حق حیات او دانسته شده است. حقانی برای توجیه حبس زنان در چهاردیواری، به احادیث و روایات متعدد استناد می‌کند و حتا نوشته‌اش را با این مصرع تکان‌دهنده می‌آراید:  

ز بیگانگان چشم زن کور باد

چو بیرون شد از خانه در گور باد.

اخیراً یک مفتی وابسته به طالبان، «شیخ عبدالعلی دیوبندی»، اعلام کرده است که «آموزش زنان، حتا در خانه، جایز نیست»؛ و سخن‌گوی وزارت تحصیلات عالی طالبان این فتوا را «مهم» دانسته و مردم را به اجرای آن تشویق کرده است. این نمونه‌ها نشان می‌دهد طالبان برای ممنوعیت تحصیل زنان، نه تنها پشتوانه شرعی نمی‌یابند، بلکه با «فتواسازی»، تلاش می‌کنند این سیاست را تقدیس کنند.

دلیل دیگر، ریشه‌های قبیله‌ای و ارزش‌های درون‌قومی طالبان است. طالبان از دل فرهنگی برخاسته‌اند که در آن، جایگاه زن تعریف‌شده و محدود است: عدم ‌دسترسی به تحصیل، بی‌حق‌کاری، بی‌حق‌مالکیت، بی‌حق‌حضور اجتماعی و سیاسی. در این نظام فرهنگی، زن نه به‌عنوان فردی مستقل، بلکه به‌عنوان مالکیت خانواده و قبیله تعریف می‌شود. بنابراین محروم‌سازی زنان از آموزش، برای طالبان نه فقط یک حکم دینی، بلکه بخشی از «نظم قبیله‌ای» است که سست‌شدن آن، بنیان مردسالاری را تهدید می‌کند.

ناظران باور دارند که ترکیب این دو عامل، برداشت افراطی دینی و فرهنگ قبیله‌ای، جوهر سیاست طالبان در حذف زنان از دانش است. برخی چهره‌های طالبان شاید در دل با تحصیل زنان مخالفت کامل نداشته باشند، اما هیچ‌یک جسارت مخالفت علنی و موثر را ندارند؛ زیرا هر سخنی علیه این ممنوعیت می‌تواند آنان را در برابر هسته سخت قدرت و جنگ‌جویان متعصب گروه قرار دهد.

طالبان از چه می‌ترسند؟

از آغاز شکل‌گیری این گروه در سال ۱۹۹۴ تا امروز، طالبان همواره از حضور زنان باسواد هراس داشته‌اند. این هراس، ریشه در ساختار ایدئولوژیک آنان دارد: طالبان گروهی جزم‌اندیش و بسته هستند که کوچک‌ترین تحول در باورهای سنتی‌شان را تهدیدی علیه انسجام ایدئولوژیک خود می‌بینند. رهبران سیاسی طالبان می‌دانند که اگر در برابر جنگ‌جویان تندرو و لایه‌های سنتی جامعه حامی‌شان نرمش نشان دهند، مشروعیت داخلی‌شان فرو می‌ریزد. به همین دلیل، آنان ترجیح می‌دهند با تشدید محدودیت علیه زنان، همدلی جنگ‌جویان و وفاداری شبکه‌های سنتی را حفظ کنند. در یک جامعه قبیله‌ای، زن «خانه‌نشین و فرزندآور» می‌تواند با این نظام همخوانی داشته باشد؛ اما زن باسواد، زن صاحب فکر و زن آگاه، حامل تغییر است، تغییری که نظم سنتی را زیر سؤال می‌برد. از همین رو طالبان می‌دانند که با بازگشت زنان به مکاتب و دانشگاه‌ها، مناسبات قدرت دگرگون می‌شود و مردسالاری فرو می‌ریزد. از سوی دیگر، برخی تحلیلگران می‌گویند طالبان می‌ترسند که سواد و آگاهی زنان، اقتدار مردانه حاکم بر جامعه را تهدید کند. آنان سال‌ها از این ساختار مردسالار سود برده‌اند و هر تغییری در آن را خطرناک و غیرقابل‌تحمل می‌دانند. این هراس، حتا در اظهارات رسمی طالبان نیز آشکار شده است. در حاشیه نشست سوم دوحه، ذبیح‌الله مجاهد سخنگوی طالبان گفت که شاید درمورد ممنوعیت‌ها تجدید نظر شود، اما مشروط بر این‌که افغانستان با یک انقلاب دیگر مواجه نشود. این جمله، خود اعترافی آشکار است: طالبان از آگاهی زنان می‌ترسند؛ آگاهی‌ای که می‌تواند انقلاب‌آفرین باشد.

خلاصه این که طالبان می‌دانند که بازگشت زنان به عرصه عمومی، به‌ویژه دانشگاه، پرسش‌هایی را درباره مشروعیت، عملکرد و جهان‌بینی این گروه ایجاد می‌کند.

آنان حاضر نیستند بهای چنین پرسشگری را بپردازند؛ زیرا سلطه‌شان بر پایه ایدئولوژی، سنت قبیله‌ای و انزوای زنان استوار است. هر تغییری در این سه پایه، اساس قدرت طالبان را متزلزل می‌کند. به همین دلیل، طالبان آموزش زنان را نه تنها یک «حق»، بلکه یک «تهدید» می‌بینند، تهدیدی علیه نظم ایدئولوژیک، قدرت مردسالارانه و بقای سیاسی‌شان. زنان باسواد برای طالبان نه شاگرد، بلکه سوژه‌ای خطرناک‌اند؛ سوژه‌ای که می‌تواند دروازه جامعه را به روی تحول، پرسشگری و آزادی بگشاید.

چارچوب حقوقی و نقض قوانین بین‌المللی

این محدودیت‌های آموزشی در تضاد آشکار با قوانین بین‌المللی متعددی است که افغانستان به عنوان یک دولت ملتزم به رعایت آنهاست. از جمله: - ماده ۲۶ اعلامیه جهانی حقوق بشر: که حق آموزش برای همه را به رسمیت می‌شناسد و تصریح می‌کند که آموزش و پرورش باید در جهت رشد کامل شخصیت انسان و تقویت احترام به حقوق بشر باشد. 

- کنوانسیون رفع کلیه اشکال تبعیض علیه زنان (CEDAW): که افغانستان در سال ۲۰۰۳ به آن پیوسته است و دولت‌ها را ملزم به تضمین فرصت‌های آموزشی برابر برای زنان و مردان می‌کند.

  - کنوانسیون حقوق کودک: که بر حق دسترسی همه کودکان به آموزش بدون تبعیض تاکید دارد.

کارشناسان سازمان ملل متحد و نهادهای حقوق بشری، این سیاست‌های طالبان را نه تنها به عنوان "تبعیض سیستماتیک"، بلکه به عنوان یکی از اشکال "آپارتاید جنسیتی" و "جنایت علیه بشریت" توصیف کرده‌اند. این محدودیت‌ها عمداً و به طور سیستماتیک برای حذف یک جنس (زنان) از زندگی عمومی طراحی شده است.

آثار و پیامدهای مهندسی فرایند آموزش دختران و زنان افغانستان

مهندسی ساختاری و محدودسازی هدفمند آموزش دختران و زنان در افغانستان، تنها یک سیاست آموزشی نیست؛ بلکه یک راهبرد سیستماتیک برای حذف زنان از حیات عمومی، اقتصادی و اجتماعی است. این سیاست‌ها، که توسط طالبان در قالب ممنوعیت، کنترل، ارعاب و حذف فرصت‌های آموزشی اعمال می‌شود، پیامدهای گسترده و ویران‌کننده‌ای بر زنده‌گی فردی، رفاه خانواده‌گی و توسعه اجتماعی کشور دارد. این پیامدها از تشدید نابرابری‌های جنسیتی تا کاهش تولید ناخالص داخلی، افزایش فقر مزمن، بحران‌های روانی، و گسترش ازدواج کودکان و کار‌ کودکان را دربر می‌گیرد.

۱. ضربه بر آینده اقتصادی زنان و خانواده‌ها محرومیت دختران و زنان از آموزش تنها یک تصمیم آموزشی نیست؛ این یک ضربه‌ مستقیم به آینده اقتصادی آن‌ها و خانواده‌های‌شان است. وقتی دروازه‌های مکتب و دانشگاه بسته می‌شود، راه رسیدن به مهارت، شغل و استقلال مالی نیز بسته می‌شود. بسیاری از خانواده‌ها که پیش از این با درآمد زنان بخشی از هزینه‌های‌شان را تامین می‌کردند، اکنون در فقر عمیق‌تر فرو رفته‌اند.

گزارش‌های بین‌المللی نشان می‌دهد که افغانستان تنها به‌خاطر بسته‌شدن مکاتب دخترانه صدها میلیون دالر خساره اقتصادی دیده است. این سیاست، نیمی از نیروی انسانی کشور را از چرخه تولید کنار زده و آینده اقتصادی افغانستان را تیره‌تر ساخته است.

۲. پیامدهای روانی و ازهم‌پاشیدن امید برای هزاران دختر افغانستان، آموزش تنها یک صنف و یک کتاب نبود؛ امید بود. وقتی طالبان به دختران می‌گویند «حق درس خواندن ندارید»، این پیام در وجود دختران تبدیل می‌شود به «ارزش تلاش کردن ندارید».در نتیجه، افسرده‌گی،اضطراب، احساس بی‌هدف‌بودن و حتا افکار خطرناک در میان دختران به‌طور چشم‌گیر افزایش یافته است.

نبود مکتب یعنی نبود دوستان، نبود جمع، نبود رویاه‌ها و نبود حس رشد. بسیاری از دختران اکنون روزهای‌شان را در انزوا می‌گذرانند و این وضعیت تاثیرات عمیق و بلندمدت بر سلامت روان جامعه خواهد گذاشت.

۳. پیامدهای اجتماعی و تقویت تبعیض آموزش زنان ستون اصلی مشارکت اجتماعی، تعامل، نوآوری و بهبود روابط انسانی است. وقتی زنان از آموزش حذف می‌شوند، جامعه به‌تدریج به‌سوی انزوای زنان و قدرت‌گرفتن ساختارهای مردسالار حرکت می‌کند. این روند باعث شده صدای زنان در سیاست، اقتصاد، رسانه، فرهنگ و مدیریت کم‌رنگ‌تر شود. جامعه‌ای که زنان آن را کنار می‌زند، در حقیقت نیمی از توان خود را دفن می‌کند. نبود زنان در عرصه عمومی، تبعیض جنسیتی را دوباره تولید کرده و فرصت تغییر اجتماعی را از کشور گرفته است.

۴. افزایش ازدواج کودکان و کار کودکان وقتی دختر از آموزش محروم شود، نگاه خانواده و جامعه به او تغییر می‌کند. آموزش که نباشد، آینده‌ای قابل تصور باقی نمی‌ماند، و بسیاری از خانواده‌ها مجبور یا تشویق می‌شوند دختران‌شان را در سنین پایین به ازدواج بدهند. با افزایش فقر، این روند شدیدتر هم شده است: گاهی مهریه یک راه نجات مالی به‌نظر می‌رسد. از سوی دیگر، هزاران دختر به‌جای رفتن به مکتب، وارد کارهای سخت مانند قالین‌بافی، زراعت یا کار خانگی شده‌اند. این وضعیت، چرخه فقر را از مادران به دختران منتقل می‌کند و نسل آینده را در همان مسیر دشوار نگه می‌دارد.

۵. آسیب به سلامت خانواده و جامعه یکی از روشن‌ترین تاثیرات آموزش زنان، بهبود سلامت خانواده است. مادران باسواد بهتر می‌توانند در مورد تغذیه، واکسیناسیون و درمان بیماری‌ها تصمیم بگیرند. اما امروز، محرومیت آموزشی باعث شده میلیون‌ها زن از اطلاعات ضروری صحی دور بمانند. این موضوع به افزایش سوءتغذیه، بیماری و مرگ‌ومیر کودکان منجر می‌شود و کیفیت سلامت خانواده‌ها را به‌شدت پایین می‌آورد. نسل‌هایی که از مادران بی‌سواد و تحت فشار اقتصادی زاده می‌شوند، با خطرهای بیشتری در رشد و سلامت روبه‌رو خواهند بود.

روایت‌ها؛ صدای زنانی که نادیده گرفته شدند

آرزو، دانشجوی سال دوم طب در کابل، می‌گوید: روزی که دروازه دانشگاه را بروی ما بستند، حس کردم فرشته نجاتی که سال‌ها رویایش را داشتم، از دستم جدا شد. می‌خواستم داکتر شوم و جان انسان‌ها را نجات دهم، اما حالا فقط در سکوت خانه نشسته‌ام و می‌بینم که چگونه آینده‌ام پیش چشمم تاراج می‌شود. آرزو اکنون میان دیوارهای خانه‌ای که برایش کوچک‌تر از رویاهایش است، روزهایش را شمرده می‌گذراند.

در یکی از کوچه‌های خاموش کابل، اتاقی بدون پنجره به «مکتب مخفی» تبدیل شده است. آموزگار این صنف می‌گوید: هر روز با ترس وارد این اتاق می‌شوم. اگر طالبان

بفهمند، بازداشت و شکنجه حتمی است. اما نگاه‌های امیدوار دخترانم، تمام ترس‌ها را از بین می‌برد. آنها می‌دانند که این درس‌های مخفی، تنها ریسمان نجات شان از آینده‌ای است که طالبان می‌خواهد از آنها بگیرد. در این اتاق تنگ، آینده‌ای که از دروازه‌های رسمی بیرون رانده شده بود، دوباره به آرامی نفس می‌کشد.

سمیه دفترچه‌های ریاضی‌اش را که سه سال است در صندوق فلزی خاک می‌خورند، بیرون می‌آورد و می‌گوید: هر بار این کتاب‌ها را می‌بینم، انگار صدایی درونم می‌گوید: تو باید امروز در صنف دوازده می‌بودی. اما من اینجا هستم؛ بدون درس، بدون امید. خواهر کوچکم هیچ‌وقت مکتب را تجربه نخواهد کرد… ما واقعاً نسل سوخته‌ایم. برای او و هزاران دختر دیگر، زمان ایستاده است. مهتاب در آخرین سال دانشگاه در رشته زراعت بود؛ تنها یک سمستر تا فارغ‌التحصیلی فاصله داشت.

او روایت می‌کند: تنها یک حساب بانکی مانده بود تا سند فراغتم را بگیرم. طالبان آمدند و گفتند: “دانشگاه برای دخترها بسته است.” همه‌ی زحمتم، تحقیقاتم، پروژه‌ام… همه‌چیز یک‌شبه دود شد. حالا هر صبح ساعت ۸ بیدار

می‌شوم، همان وقتی که باید به دانشگاه می‌رفتم، اما فقط به دیوار نگاه می‌کنم. مهتاب احساس می‌کند در جایی میان رویا و واقعیت گیر مانده؛ جایی که ادامه‌ای ندارد.

رخساره ۱۹ ساله، از ولایت بدخشان، چهار سال است که هر فرمان طالبان، رویاهایش را به عقب می‌برد. او می‌گوید: اول گفتند دختران بالاتر از صنف ششم حق درس ندارند. بعد گفتند راهی برای رفتن به بیرون نیست. بعدتر گفتند تنها رشته‌های دینی اجازه است. من اما می‌خواستم انجینیر شوم. حالا فقط بین خانه و کارهای روزمره می‌چرخم.انگار دنیا برای دخترانی مثل من کوچک‌تر و کوچک‌تر می‌شود. رخساره می‌گوید دیگر از آینده نمی‌ترسد؛ از محدودشدن تدریجی زندگی‌اش می‌ترسد.

نتیجه گیری و پیشنهادات

محدودیت‌های آموزشی زنان توسط طالبان تنها یک موضوع آموزشی نیست؛ بلکه ابزاری برای کنترل و محدود کردن استقلال و آزادی زنان و دختران است. این اقدام‌ها، که از سوی نهادهای بین‌المللی "جنایت علیه بشریت" خوانده شده، نه تنها بنیان‌های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جامعه افغانستان را سست کرده، بلکه آینده این کشور را به مخاطره انداخته است.

 اثرات بلندمدت این نسل‌کشی آموزشی تا دهه‌ها بر توانمندسازی زنان و رشد ملی افغانستان سایه خواهد انداخت. با این حال، شعله مقاومت زنان در مکاتب مخفی و پشتیبانی قاطع ۹۲ درصدی جامعه افغانستان از آموزش دختران، نشان می‌دهد که اراده مردم در برابر این جمود فکری شکست ناپذیر است. جامعه جهانی، به پشتوانه این مقاومت، باید نه با گفت‌وگو، که با افزایش فشارهای حداکثری و هدفمند، طالبان را وادار به عقب‌نشینی از این جنایت خاموش کند. بازگشت آموزش به زنان، تنها راه نجات افغانستان از ورطه تاریکی است.

پیشنهادات

برای مقابله با محدودیت‌های طالبان و احیای حق آموزش دختران و زنان افغانستان، نیاز به اقدام‌های فوری، هماهنگ و چندجانبه وجود دارد. اولویت اصلی ادامه فرآیند آموزش با هر ابزار ممکن است، به‌ویژه با توجه به محدودیت دسترسی به مکاتب و دانشگاه‌ها. استفاده از آموزش آنلاین و از راه دور و ایجاد پلتفرم‌های آموزشی استاندارد می‌تواند تا حد زیادی از گسست تحصیلی جلوگیری کند و امکان صدور مدارک معتبر برای ادامه تحصیلات عالی در داخل یا خارج کشور را فراهم آورد. 

در کنار این، توانمندسازی معلمان زن نیز اهمیت بالایی دارد، زیرا فقدان معلمان متخصص و باتجربه یکی از موانع اصلی یادگیری دختران است. برنامه‌های آموزشی ویژه برای تربیت معلمان زن در خارج از افغانستان، مهارت‌های تدریس، اعتماد به نفس و قابلیت‌های علمی لازم را در آنان ایجاد می‌کند و امکان ارایه‌ آموزش با کیفیت را حتا در شرایط محدود فراهم می‌سازد.

همچنان ایجاد فرصت‌های تحصیلی در کشورهای همسایه و سایر کشورها، اعم از بورسیه، دوره‌های آنلاین یا مکاتب ویژه برای دختران افغان، می‌تواند نقش کلیدی در حفظ حق آموزش و ادامه مسیر علمی آنان ایفا کند. محرومیت از آموزش، پیامدهای روانی و اجتماعی جدی دارد؛ بنابراین، توسعه حمایت‌های روانی، اجتماعی و اقتصادی برای دختران و زنان، شامل مشاوره، آموزش مهارت‌های حرفه‌ای و شبکه‌های حمایتی اجتماعی، ضروری است تا از آسیب‌های روانی جلوگیری شده و توانمندی و امید در آنان افزایش یابد.

از سوی دیگر، فشارهای بین‌المللی و دیپلماتیک نقش تعیین‌کننده‌ای در تغییر شرایط دارند. سازمان‌های بین‌المللی و حقوق بشری باید نظارت مستمر داشته باشند و دولت‌ها را به اقدام قانونی و سیاسی ترغیب کنند تا طالبان به رعایت حق آموزش و دسترسی برابر دختران و زنان ملزم شوند. در شرایط ممنوعیت رسمی، مکاتب غیررسمی و مخفی نیز می‌توانند به عنوان راهکار عملی عمل کنند؛ این مکاتب باید از منابع آموزشی استاندارد، معلمان توانمند و حمایت مالی برخوردار باشند تا کیفیت آموزش حفظ شود. 

ایجاد آگاهی عمومی و فرهنگ‌سازی در خصوص اهمیت آموزش زنان برای توسعه اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جامعه، ضرورت دارد. رسانه‌های مستقل، فعالان حقوق بشر و سازمان‌های فرهنگی می‌توانند نقش موثری در تغییر نگرش‌های منفی و ترویج ارزش آموزش برای زنان ایفا کنند. ترکیب این اقدام‌های داخلی و بین‌المللی، از آموزش آنلاین و حمایت روانی گرفته تا فشارهای جهانی و فرهنگ‌سازی، می‌تواند زمینه حفظ و ارتقای حق آموزش زنان و دختران افغانستانی را فراهم آورد و مسیر توسعه‌ای کشور را هموار کند.


نویسنده: حامیه نادری

جستجو
ویدیوهای محبوب

25.Oct.2025

26.Oct.2025

26. Oct. 2025


نظرات کاربران

ارسال نظر