SANYA NEWS
سیاسی

و پنجشیر سقوط کرد؛ برگی از تاریخ

نوشته شده توسط admin در تاریخ 6 قوس 1404

اشتراک گذاری: فیسبوک | توییتر | واتس‌اپ | لینکدین
بازدیدها: 561


و پنجشیر سقوط کرد؛ برگی از تاریخ

«مقاومتِ نظامی، اصطلاحی است که در دور نخست هجوم طالبان و پاکستانی‌ها در سال ۱۳۷۵ خورشیدی، پس از عقب‌نشینی نیروهای دولت وقت، در درۀ پنجشیر شکل گرفت.»

چگونه‌کی شکل گیری مقاومت اول

امروزه می‌شنویم، مقاومت اول و مقاومت دوم؛ می‌خواهم در مورد این دو رویداد مهم‌ که من در مقاومت اول در بخش فرهنگی حضور داشتم و مقاومت دوم که بعد از سقوط افغانستان در ۲۴ اسد سال ۱۴۰۰ خورشیدی شکل گرفت، نکات چندی را برای وضاحت و شناخت این دو دوره تاریخ افغانستان بنویسم.

گفتیم مقاومت اول بعد از عقب‌نشینی نیروهای دولت اسلامی افغانستان در شمال کابل شکل گرفت و چگونه به پیروزی رسید؟

به‌تاریخ ۵ میزان ۱۳۷۵ خورشیدی، نیروهای دولتی در برابر هجوم متواتر طالبان شکست خورد و این شکست مانند هر جنگ دیگری عوامل و دلایل گوناگون دارد و عمده‌ترین آن جنگ‌های فرسایشی نیروهای مجاهدین بود‌که از تشکیل دولت بنا بر عدم موافقت خودشان دور مانده بودند. مانند حزب اسلامی گلبدین حکمت‌یار و حزب وحدت اسلامی عبدالعلی مزاری، این دو حزب پُر نفوس با سقوط دولت داکتر نجیب‌الله با بدست آوردن سلاح و مهمات فراوان، ساحات و نقاط مهمی از پایتخت را اشغال کردند و برای گرفتن امتیاز بیشتر چانه زنی را با دولت استاد برهان‌الدین ربانی پرداختند.

هرچند گلبدین حکمت‌یار برای جنگ با دولت نو تاسیس، بهانه‌های فراوانی را مطرح کرد، اما حزب وحدت ظاهرن تنها سهم بیشتری در گرفتن امتیاز دولتی و‌ وزارت‌خانه‌های حکومت داشت.

قرار اطلاعات، در امتیاز خواهی این تنظیم‌های جهادی، تحریک استخبارات کشورهای ایران و پاکستان وقت، دخیل بود.

این مشکل بزرگ و مخالفت، آغاز دیگری از روزهای سیاه و تاریک در افغانستان بود. اگر این بهانه‌گیری‌های این احزاب نمی‌بود و تنظیم‌های نام‌برده دست به سلاح نمی‌بردند، امروز ما افغانستان با سیاست‌های دیگری می‌داشتیم و بدون شک طالبی وجود نمی‌داشت.

خلاصه بعد جنگ‌های فرسایشی‌ در کابل بعد از پیروزی مجاهدین، سوگمندانه دولت‌های ایران و پاکستان برای روشن نگهداشتن آن هیزم می ریختند، جنگ مذکور چهار سال دوام کرد و کابل به یک شهر جنگی و بی روح تبدیل شد. مردم آهسته آهسته افغانستان این کشور جنگ‌زده را رها کرده و به کشور‌های همسایه پناه گرفتند. در واقع دولت نوتشکیل افغانستان عملن فلج بوده و خدمات اجتماعی و مردمی به صورت نورمال اجرا نمی‌شد.

ظهور طالبان

در بحبوحه جنگ‌های کابل گروهی دیگری به نام «طالبان» از خاکستر جنگ‌های خانمان سوزکابل سر بیرون کرد، قبلن مردم این نام را به شاگردان مدارس دینی می‌دادند، اما این‌‌ها گروهی بودند که گویا برای راهی مردم از جنگ تنظیم‌ها سلاح گرفتند و به‌نام گروه «طالبان» مشهور شدند.

این گروه به همکاری استخبارات پاکستان با تجهیز نیروهای مسلح از حکومت‌های گذشته، تنظیم‌های هفت‌گانه و مدارس دینی پاکستان، به‌خاطر امنیت و پاک‌سازی راه‌ها از مزاحمت تفنگداران و خلع سلاح گروه‌های مسلح در اواخر سال ۱۳۷۳ خورشیدی، از قندهار سربرآورد.

جالب بود، این گروه مسلح که نام رهبرشان «ملامحمدعمر» بود، مخالف هرگونه عکس و تصویر جاندار بودند، تا اخیر رهبرشان ناشناخته باقی ماند و اما آوازه این گروه در سراسر افغانستان و دنیا پیچید.

مانند امروز تبلیغات این گروه در رادیو‌های غرب و شرق انعکاس فراوان داشت. به‌یاد دارم در آن روزگار من تعدادی از گوینده‌گان و کارمندان رادیو تلویزیون را درس فقه و قرآن می‌دادم، در بین آن‌ها گوینده مشهور و لایق رادیو تلویزیون مانند، خانم شفیقه حبیبی نیز حضور داشت.

طالبان که بعد از مدت کوتاهی ساحات و ولایات زیادی را به آسانی و سهولت گرفتند، ظاهرن هیچ نیرویی با آن‌ها مقابله کرده نمی‌توانست، به‌هر منطقه‌ی که می‌رسیدند، آن‌جا را تصاحب می‌کردند. به‌حدی این مساله تبلیغ و رسانه‌ی شده بود مردم واهمه ها و قصه‌های عجیب و غریب از این حادثه داشتند.

روزی در کورس متوجه شدم که دختران و زنان در مورد آمدن طالبان نگرانی دارند و از من در مورد طالبان پرسیدند؛ یکتن از دختران این کورس که از منطقه چهلستون کابل بود گفت: مردم می‌گویند طالبان مرمی‌های دارند زمانی به سنگر نیروهای دولتی فیر گردد، تمام نظامیان پوسته از هوش میروند و طالبان می‌آیند و آن‌ها را دستگیرمی‌کنند.

من در جواب گفتم: این‌گپ درست نیست، این تبلیغات دروغ است، تا کنون چنین سلاح و مرمی وجود ندارد.

طالبان با تبلیغات فراوان و وسیعی در مدت کمتر از یک‌سال خود را به حومه‌های شهر کابل رسانده و نیروهای مسلح احزاب مختلف و نظامیان دولتی را  از سر راه خود جاروب کردند.

وضعیت کابل و عقب نشینی دولت

در کابل که جنگ‌های خونینی بین نیروهای دولت، حزب اسلامی و حزب وحدت اسلامی که از ماه ثور سال ۱۳۷۱ خورشیدی آغاز گردیده بود، به اوج خود رسید و گلبدین حکمت‌یار از منطقه چهار آسیاب و اطراف آن و حزب وحدت اسلامی، در مناطق دشت برچی، کوته سنگی، تپه سلام و دانشگاه کابل مستقر بودند، بعدن در اثر جنگ‌های متواتر تعدادی مردم از این مناطق کوچ کردند و منطقه به ساحه جنگی مبدل شد. از ساحه چهارآسیاب راکت و از مناطق کوته سنگی و تپه سلام و دانشگاه کابل، مناطق مسکونی کابل را با هاوان و سلاح‌های دوربُرد مورد هدف وهجوم قرار می‌دادند. روزهای بود که در شهرکابل بیش از دوصد راکت و هاوان به مناطق خیرخانه، ده افغانان، کارته پروان و وزیر اکبرخان و چهار اطراف آن  اصابت می‌کرد و مردمان ملکی زیادی را زخمی ساخت و کشت.

من، برادرم و قهار عاصی نیز در همین راکت پراکنی‌ها و اصابت هاوان به مناطق کارته پروان به‌تاریخ ۶ میزان ۱۳۷۳ خورشیدی، زخمی شدیم.

بهرصورت، وضعیت کابل بعد از گذشت هر روز بدتر گردیده و اکثریت رهبران تنظیم‌های هفت‌گانه پاکستان و هشت‌گانه ایران، به کشورهای حامی خود پناه گرفتند و مردم در نبود امنیت و جنگ دوامدار امید خود را برای امنیت و حکومت‌داری از دست دادند.

طالبان با پیشرفت در حومه‌های کابل، به سرعت جای تنظیم‌های حزب وحدت اسلامی و حزب اسلامی را گرفتند، عبدالعلی مزاری به طالبان پناه برد و به زودی کشته شد و گلبدین حکمتیار به شرق افغانستان گریخت و بعد از مدت کوتاهی در کابل به‌حیث صدراعظم دولت استاد ربانی مقرر شد. با یکجا شدن گلبدین حکمت‌یار با دولت، وضعیت بهبود نیافت، طالبان هر روز از مناطق چهار‌آسیاب، ارغندی، پغمان و سروبی کابل، بالای نیروهای دولتی حمله می‌کردند و روحیه نیروهای دولتی که در جنگ فرسایشی چهار ساله پایتخت خیلی ضعیف گردیده بود، در نهایت دولت تصمیم گرفت تا برای حفظ نیروهای خود و ختم جنگ، از کابل عقب نشینی کنند.

انتقال نیروها به پنجشیر

کابل در شب ۵ میزان ۱۳۷۵ خورشیدی، از نیروهای دولتی تخلیه گردیده و طالبان کابل پایتخت افغانستان را اشغال کردند.

نیروهای دولتی ابتدا به کوتل خیرخانه سنگر گرفتند و قرار بود این نیروها در شمال کابل مستقر شوند؛ اما طبق گفته‌های بسم‌الله محمدی در سال‌های قبل در صحبتی با من گفت: طالبان و پاکستانی‌ها پلان داشتند تا از طریق تگاب و نجراب رخنه کرده و نیروهای دولتی را از دو جهت در محاصره  قرار داده با عملیات محکمی همه را نیست و نابود کنند؛ اما زمانی آمرصاحب از این قضیه اطلاع پیدا کرد، دستور داد تا همه نیروها و قوت‌های مسلح دولتی به دره پنجشیر مستقر شوند. این‌کار در مدت ۲۴ ساعت عملی شده و تمام نیروهای مسلح دولت شکست خورده داخل دره پنجشیر شدند.

دوستانی که در شب اول همراه با نیروهای دولتی داخل دره پنجشیر شده بودند، آن‌ها قصه کردند؛ از بس در داخل دره پنجشیر ازدحام موترها زیاد بود، ساعت‌ها موترها در سرک مانده و حتا یک موتر پس و پیش رفته نمی‌توانست آن‌ها گفتند، آمرصاحب خودش موترها را در آن شب رهنمایی می‌کرد.

تعدادی از مقامات دولتی و حتا از هم‌رزمان آمرصاحب مانند «صالح محمد ریگستانی» از شکست دولت سرخورده شده و از کار آمر صاحب نظر به دلایلی که نزد خود داشت، ناراض بودند و انتقاد می‌کرد.

من می‌خواستم در سال ۱۳۹۷ خورشیدی در مورد بریده‌گی جایی‌که آمر صاحب آنجا را در مقاومت اول انفجار داد، تا جلو پیشروی طالبان را به دره پنجشیر بگیرد، مطلب تحقیقی بنویسم، با بسم‌الله خان گپ زدم، زیرا شنیده بودم در آن روز آمرصاحب خودش برای پراندن این تنگی به محل رفته بود، بسم‌الله محمدی در این مورد گفت: بلی آمرصاحب به همه مقاماتی‌که در پنجشیر بودند اطلاع داد، کسانی که می‌خواهند پنجشیر را ترک کنند، هرچه عاجل این‌کار را کنند‌ که من راه را بند می‌سازم.

محمدی گفت: من با تعداد محدودی از کوماندو‌های آمرصاحب به ساحه رسیدیم، آمرصاحب هدایت داده بود تا مواد منفجره را در ساحه انتقال دهند. من با آمرصاحب یکجا و تعدادی انگشت‌شماری به ساحه مورد نظر آمرصاحب رسیدیم، وقتی مواد انفجاری را جابجا کرده انفجار دادند، اما این انفجار قدرت تخریب زیاد نداشت، بار دوم همچنان انفجار موثری نبود.

آمرصاحب به کماندوهای خود دستور داد، تا از بم‌های طیاره که در دیپو‌ها موجود بود انتقال دهند، بم‌ها رسید و توسط افراد مسلکی در ساحه مورد نظر جابجا شد. چون در دوبار اول مواد انفجاری قدرت تخریب زیادی نداشت، این‌بار ما در هنگام انفجار از محل زیاد فاصله نگرفتیم که یکباره انفجار مهیبی رخ داد و از زمین و زمان بالای ما سنگ بارید، لحظه‌ی فکر کردیم با اصابت سنگی کشته خواهیم شد، زیرا مانند باران سنگ می‌بارید، چهارطرف‌ما سنگ‌ها اصابت کرد، اما بخیر گذشت.

زمانی آمرصاحب قدرت تخریب ابن بم را دید، راضی بود و دلش جمع شد و بعدن شروع کرد به گرفتن دیگر ترتیبات نظامی.

یکی از شاهدان دیگری که در آن روز عقب‌نشینی در ساحه بود، برایم قصه کرد: پراکنده‌گی و عدم انسجام نیروها در دره پنجشیر به وضوح قابل رویت بود، حتا اکثریت مقامات و قوماندانان بی‌تفاوت به هدایت‌های نظامی، به کارهای شخصی و خانواده‌گی خود مصروف بودند.

نجیم‌خان بازارک، یکی از قوماندانان باسواد آمرصاحب در صحبتی با من گفت: در روز عقب نشینی آمرصاحب خودش هر کاری را انجام می‌داد، اگر کسی را کار می‌داشت، خودش نزد او می‌رفت.

او گفت، آمرصاحب مرا در سرک دید و بدون مقدمه گفت: این سختی‌ها زود پایان می‌یابد، باید ایستاده شویم و خودت باید همکاری کنی.

من تعجب کردم که چرا آمرصاحب چنین می‌گوید.

بهر روی، آن روزها روزهای خیلی مهمی بود و اما هیچ کسی احساس مسوولیت نمی‌کرد، سیستم از هم پاشیده بود، آمر و ماموری وجود نداشت، کسی هدایت و اوامر را جدی نمی‌گرفت.

اقدام برای تخریب راه تنگ پنجشیر در چنین وضعیت بحرانی، آشفته و نابسامان، فقط شه‌کار «احمدشاه مسعود» بود.

با انفجار راه و بند ساختن عبور و مرور وسایل نقلیه از این مسیر، در واقع اطمینان کلانی به عدم نفوذ دشمن از این مسیر بوجود آمد.

طالبان به زودی حتا بعد از گذشت ۴۸ ساعت حملات خود را از استقامت گلبهار آغاز کردند‌ که با دادن تلفات عقب نشستند. همچنان طالبان با آماده‌گی بیشتر چندین‌بار از مسیر راه تنگ پنجشیر دست به عملیات نظامی زدند، هر بار با دادن تلفات عقب نشستند.

شمس‌الدبن حامد یکتن از روسای سابق امنیت در دولت اسلامی، در صحبتی با من گفت: یکتن از قوماندانان طالبان بنام «ملابهشتی» با تعدادی از نیروهای خود با پای پیاده از راه تنگ و بریده‌گی گذشته می‌خواستند به داخل دره رخنه کنند، نظامیانی که در سرکوهی‌های دره پنجشیر جابجا بودند، ابتدا به آن‌ها اجازه دادند تا پیش بیایند و بعدن مورد هجوم قرار گرفته و همه کشته شدند.

حامد گفت: بوت‌های ملا‌بهشتی که بوت‌های کلان کلانی است، تا هنوز نزدم باقیست.

ایجاد نظم و دادن انگیزه به مردم

بعد از مدت کوتاهی مقاومت نظم خود را باز یافت و نیروهای مختلفی در صف مقاومت پیوستند.

همچنان آمرصاحب دراین موقع به مساجد مختلف دره پنجشیر رفته و مردم را در مورد ماهیت طالب و نقش ایستاده‌گی در مقابل این گروه متجاوز انگیزه داده و معلومات‌های جبهات را به مردم شریک می‌کرد.

باری من بخاطر گرفتن گزارش سخنرانی آمرصاحب و چاپ آن در هفته‌نامه جبهه به مسجد بازارک رفتم، در حالی که مردم زیادی پای صحبت آمرصاحب نشسته بود، گفت: ما به خانه و محله کسی تجاوز نکرده‌ایم، این طالبان و پاکستانی‌هاست‌ که به سرزمین ما هجوم آورده اند، آن‌ها می‌خواهند همه مردم و ملت‌ما را اسیر خود کنند؛ ما به هیچ‌کسی اجازه چنین کاری را نخواهیم داد.

آمرصاحب گفت: همه متوجه است که پنجشیر چه می‌کند، اگر شما ایستاده شوید و از سرزمین‌تان دفاع کنید، دیگران نیز با پیروی از شما این‌کار را خواهند کرد.

همچنان گفت: جوانان در این سایه و آن سایه درخت نشسته از رادیوها می‌شنوند که دیگران چه می‌کنند؛ و گفت، شما همت کنید تا دیگران از شما بشنوند.

بعد این‌همه زحمات، مقاومت در پنجشیر پا گرفت، نه تنها در پنجشیر، بلکه در ولایات مختلفی جنگ بر ضد طالب به رهبری مسعود آغاز یافت.

بدخشان، تخار، دره صوف، غور، هرات، ننگرهار و جاجای از افغانستان مقاومت آغاز شد، هرچند آمرصاحب در آخرین روزهای مقاومت قبل از پیروزی و فرار طالبان از کابل شهید شد، و اما جنگ و مبارزه بر ضد طالبان ادامه یافت، تا اینکه به تاریخ ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ میلادی، امریکا توسط القاعده که در افغانستان با طالبان یکجا فعالیت داشتند، مورد هدف قرار گرفت، امریکا القاعده را متهم این حملات کرد و تروریستان طالب و القاعده با عملیات مشترک جبهه مقاومت و نیروهای هوایی امریکایی‌ها در مدت کمتر از دوهفته سقوط کرد، با سقوط تروریستان طالب افغانستان از چنگال تروریزم رهایی یافت.

مقاومت دوم چگونه شکل گرفت؟

پس از فروپاشی طالبان و ایجاد دولت جدید و همکاری جامعه جهانی، دولت جدید در افغانستان ایجاد شد، بعد از رایزنی‌های افغانستانی‌ها و خارجیان در بن المان، دولت جدید افغانستان با حمایت قاطع جامعه جهانی در افغانستان با ریاست «حامد کرزی» شکل گرفت.

مردم افغانستان که از یک رنج بزرگ رها گردیده بودند، خیلی خوشحال بودند، همه مردم با هرگونه تفکر، نظر، زبان و سلیقه به دور این حاکمیت جدید جمع شدند و صحنه نوینی در افغانستان رقم خورد.

این پروسه در واقع یک تحول بی‌سابقه و حمایت بی‌مانند دنیا در افغانستان، برای اولین‌بار صورت گرفت، تحولی که مردم افغانستان آن را نمی‌توانستند حتا در خواب ببیند.

امروزه تعدادی با انتقاد و تحلیل‌های گوناگون بعد از گذشت دو دهه از این حادثه، نشست بن را انتقاد کرده و آن را ناقص می‌پندارند و می‌گویند، چرا طالبان و نماینده‌گان‌شان در این نشست حضور نداشت که بعدن تبعات بد و زشت جنگ افغانستان رُخ نمی‌داد.

اما فراموش می‌کنند که تروریستان طالب در بیشتر از چهار سال حاکمیت خود، ظلم و جفای بزرگی در حق مردم افغانستان انجام داده بودند، خودشان مانند یخ ذوب شدند و دیگر کسی از این گروه بدنام نظامی نشان و آدرسی نداشت.

احیانن اگر کسانی از نماینده‌گان طالبان در جلسه بن حضور می‌داشت، طالبان امروز آن‌ها نیز به نام دست نشانده امریکا‌یی‌ها مورد غضب قرار می‌دادند.

اما به باور من مشکل اصلی در بودن نماینده طالب در «بن» نبود، بلکه مشکل اصلی افغانستان ناتوانی، تعصب، قوم‌گرایی و همسویی حامد کرزی و اشرف غنی، روسای جمهور این دوران طلایی افغانستان بود، آن‌ها بودند‌که با ندانم‌‌کاری‌ها در زمین سفید افغانستان بذر نفاق، تعصب و قوم گرایی را بار دیگر کاشتند.

حامد کرزی با ذهنیت قبیلوی و تعصب، فُرصت‌های طلایی ایجاد شده برای مردم افغانستان را به‌هدر داد و حتا در ختم حکومت خود آماده نگردید تا دولت را به کسی تسلیم کند که برنده واقعی انتخابات افغانستان بود.

عامل اصلی و عمده تباهی، بی‌ثباتی، فاجعه امروز افغانستان، نه «بن» است، نه کشور‌های همسایه افغانستان، بلکه ناتوانی، قوم‌گرایی و ندانم‌کاری، دو کابینه ناتوان و مصلحتی این دو دوره حاکمیت در افغانستان بود؛ اگر این‌ها واقعن دلسوز، وطن دوست و صادق و عاقل می‌بودند، افغانستان هیچ‌گاهی به‌جایی که حالا قرار دارد، نمی‌رسید.

دولت‌های متعصب کرزی و غنی با وجود حمایت های فراوان جامعه بین المللی و غرب، حاکمیت افغانستان سقوط کرد و طالب بسیار به ساده‌گی کابل پایتخت را اشغال کرده و افغانستان سقوط کرد.

اینجا گپ بالای مقاومت جدید است، با سیاست‌های اشتباه و غلط هر دو رییس جمهور، مردم زیادی از این حاکمیت به خاطر هم‌دلی و همسویی‌شان با تروریستان طالب سرخورده و ناراض شدند و داشت زمزمه از تسلیمی دولت به طالبان سخن زده می‌شد، در این بحبوحه خیلی به عجله مقاومت‌های مسلح به‌ویژه در پنجشیر تحت رهبری «احمد مسعود» نیروهای جوانی برای مبارزه تازه سامان گرفت، اما این پنجشیر کدام پنجشیر بود؟

طالبان که در دور اول مقاومت فقط در دره پنجشیر شکست خورده بودند، در محاسبات خود روی همین ولایت بیشتر از همه‌جا کاراستخباراتی، جلب و جذب و فعالیت خود را بصورت اختفا شروع کردند. در پهلوی کار نفوذی طالبان و گروهای اسلام گرا مثل «حزب تحریر» نیروهای فکری ضد دولتی و طالبان در این دره ضد طالب با هماهنگی‌هم نفوذ کردند و در عقب جبهه دولت غنی و کرزی به فعالیت و نفوذ خود آغاز کردند.

هرچند گمان نمی‌رود با این‌همه فعالیت گروه‌های اسلام‌گرا در پنجشیر، استخبارات دولت کرزی و غنی آگاه نبوده باشند، اما دولت‌های کرزی و غنی با حس بدبینی و تعصبی که داشتند، خوشحال بودند تا لانه‌های شر و فساد بیشتری را در ولایت پنجشیر بیشتر فعال نگه دارند.

باری در روزهای اخیر حاکمیت کرزی که مارشال فهیم معاون اول او بود، خبری مبنی بر انتقال رایگان مواد مخدر در ولایت پنجشیر در رسانه‌ها پخش شد و حتا گفته شد تعداد زیادی از جوانان این ولایت گرفتار مواد مخدر اند، اما نه مقامات پنجشیری که در کابینه بودند و نه دولت هیچ‌گاهی در این زمینه توجه و اقدامی نکردند.

باری من در سال‌های که امرالله صالح از ریاست امنیت تازه برکنار شده‌ بود، خواستیم سالگرد رادیو «آموزگار» را رادیویی که صاحب امتیاز و مدیر مسوول‌ آن من بودم؛ درحویلی صالح در ولایت پنجشیر برگزار کنیم، ریاست امنیت پنجشیر شخصی به‌نام انجنیر علی در راس آن بود، مانع برگزاری محفل ما شد، امنیتی‌ها استدلال می‌کردند که فهیم‌خان گفته است که در پنجشیر هیچ محفل سیاسی گرفته نشود، این در حالی بود که محفل‌ما فرهنگی و سالگرد رادیو بود. بعد از گفتگو اجازه یافتیم که محفل مذکور را در پنجشیر برگزار کنیم. در ختم مجلس با وجود اجازه یافتن، نیروهای استخباراتی دره تعدادی از همکاران ما را بازداشت و بازپرس کردند. اما حزب تحریر و طالب به‌نام‌های مختلف در عقب جبهه بیشتر از پیش فعال بوده و به‌نام دین، تبلیغات طالبان را پیش می‌بردند.

در چنین وضعی، زمانی طالب سقوط کرد و اکثریت نیروهای نظامی دولتی وارد این دره شدند، این دره با وجود تراکم نیروهای نظامی، وضع آشفته و غیر قابل کنترول داشت.

وضعیت یک‌پارچه پنجشیر در مقاومت اول و اتحاد فکری نظامی مردم در آن دوره و همچنان دقت بیش از پیش «مسعود» در مورد امنیت ‌ پنجشیر طوری که با اندک ترین خللی اقدام می‌کرد، طالب و حامیان آن‌ها نتوانستند داخل جبهه کار موثر انجام دهند. روزی در سرک‌ پنجشیر که در آن دوره خامه بود، از طرف کمیته فرهنگی جانب خانه می‌رفتم، فاصله من بیشتر از دو ساعت تا خانه من بود، آمرصاحب مرا در سرک دید و موتر خود را ایستاده کرد و مرا برداشت؛ با تعجب در جریان راه متوجه شدم که آمرصاحب حتا از چهره‌های نا آشنا در این دره را دقت می‌کرد، وی مردی را با ریش بلند در سر سرک دید از دریور خود پرسید این کیست؟

وی آدم موصوف را به معرفی گرفت.

اما در دور دوم مقاومت با وجود داشتن ساز و برگ نظامی و نظامیان با تجربه، نخبه  و جنگ دیده چرا پنجشیر سقوط کرد؟

دلایل سقوط پنجشیر

این‌بار پنجشیر در پهلوی این‌که دیگر مثل «احمدشاه مسعود» آدم نظامی، دلسوز، با تجربه  و با درایتی نداشت، دشمن در بیش از ۲۰ سال در تار و پود این دره بصورت مخفی نفوذ کرده بود و با راه‌های ورودی جدید دره، خوب آشنا بودند.

عامل دیگری که از نظر من در سقوط پنجشیر نقش برجسته داشت، ترک صحنه و کناره‌گیری نیروهای هم‌فکر  از محوریت پنجشیر بود، زیرا اکثریت کسانی‌که حتا مثل سرباز زیر فرمان آمرصاحب در مقامت اول خدمت می‌کردند و بودند، این‌بار برای خود کسرشان می‌دانستند تا در پهلوی «احمد مسعود»  قرار بگیرند و این رقابت‌های اسف‌بار و محله‌گرایی‌های کوتاه نظرانه در سقوط و فاجعه‌های بعدی آن  بی‌نقش نبوده است.

قرار اطلاع طالب از سه استقامت به داخل جبهه مقاومت دوم نفوذ کرد، نیروهای نفوذی در داخل دره از خود مردم و جوانان پنجشیر فعال گردیده بود، راه اندراب با وجود ترتیبات نظامی آسیب پذیر گردیده بود و راه سوم همان دهنه تنگی پنجشیر بود که نیروهای مقاومت نتوانستند مانند گذشته مثل مقاومت اول آن را انفجار داده و بند سازند.

اگر احمد مسعود تجربه جنگی و ارزش کار استخباراتی مثل آمرصاحب را می‌داشت، هیچ‌گاهی به شخص دوم بخاطر انفجار دهن دره یا راه تنگ پنجشیر اعتماد نمی‌کرد، چنانچه گفتیم مثل آمرصاحب خودش بصورت مستقیم در این مساله مهم سهم می‌گرفت، امکان داشت مقاومت می‌توانست با خردمندی و دقت برای مدت زیادی دوام می‌کرد، تا زمانی‌که راه‌های بدیلی برای دوام مقاومت جستجو می‌گردید. زیرا این‌بار با آگاهی از مفکوره طالب، مردم بیشتری در حمایت از مقاومت وجود داشت و بوجود می‌آمد و این گسترده‌گی بدون شک طالبان را به چالش می‌کشید و هم میدان مبارزه مانند امروز خالی نمی‌بود.

یکتن از دوستانم قصه کرد:

شخصی به‌نام عالم دین در مجالس احمد مسعود خیلی مطرح بود، حتا در مذاکراتی‌ که با طالبان صورت گرفت، در جمع نماینده‌گان جبهه مقاومت حضور داشت، اما بعد از پیروزی طالبان و سقوط پنجشیر در جمع کادر‌های مهم طالبان دیده شد.

چرا پنجشیر برای طالبان اینقدر مهم بود؟

به‌باور من این مساله دلایلی زیادی دارد:

۱. بصورت کل پنجشیر در باور و شناخت طالبان یک‌دست و یک‌پارچه بود، اکثریت مردم این ولایت بصورت طبیعی بر ضد طالبان بودند و استند.

۲. پنجشیر جایی‌که طالبان در مقاومت اول از همین دره شکست خورد، این مساله برای طالبان ساده نبود، به‌همین دلیل طالبان در حمله به پنجشیر، از تمام نیروهای نخبه خود، افراد جنگ دیده و نظامی پاکستانی استفاده کرده و گفته شد، تعدادی افراد فوج پاکستانی و طیارات بم‌افگن پاکستانی‌ها در این عملیات شرکت داشتند. چنانچه همه شاهد مصاحبه‌های ملیشه‌های پاکستانی که هنگام اشغال پنجشیر به زبان پنجابی و اردو صورت گرفت و در رسانه‌ها به صورت گسترده نشر شد، شاهد اند.

زمانی‌که طالبان پنجشیر را گرفتند، از این مساله خیلی خوش شدند و به آن افتخار کرده و در کابل فیرهای شادیانه کردند، در حالی‌که با گرفتن افغانستان و کابل چنین کاری را نکرده و حتا علمای حامی طالبان در پاکستان این پیروزی را با گرفتن محافل بزرگ، درخشان و مهم توصیف کردند.

۳. پروان، کاپیسا و پنجشیردشمن درجه اول طالب در دور اول بودند و طالبان از همین سه محل شکست‌های فراموش ناشدنی خوردند.

مردم این سه ولایت با پوست و گوشت خود ظلم و جنایت طالبان را دیده اند و آن را هرگز فراموش نکردند.

۴. دره پنجشیر مانند قلعه «الموت حسن صباح»، راه‌های زیادی برای ورود ندارد، هرچند طالبان در سال‌های اخیر حکومت‌داری کرزی و غنی تلاش کردند در این دره ورود نظامی کنند، اما در این راه موفقیت چندانی نداشتند. نیروهای انتحاری و نظامی‌شان در اولین برخورد‌ با پنجشیریان شکست خوردند.

۵. پاکستانی‌ها و طالبان همواره در برابر مردم پنجشیر و شکست‌های که درمقاومت اول از این دره دیده بودند، احساس حقارت می‌کردند، مردم شاهد صحبت‌های پرویز مشرف رییس جمهور وقت پاکستان بودند که چه با عقده و ناشیانه در برابر این مردم سنگر گرفته بود.

نظامیان پاکستانی و طالبان وقتی از فتح گپ میزدند، اما هیچ‌گاهی زمانی را فراموش نمی‌کردند که در برابر یک دره با تمام توان، نیرو و حمایت نظامی خارجی شکست خوردند.

۶. دره پنجشیر حیثیت تاریخی داشت، این دره به‌نام سنگر مقاومت در بیش از ۳۰ سال گذشته به شهرت رسیده بود.

۷. پنجشیر یگانه دره‌ی بود که حتا شوروی‌ها از مقاومت و ایستاده‌گی احمدشاه مسعود و مردم این مرزبوم فلم‌ها ساختند و آن را توصیف کردند.

۸. چهره مانند «احمدشاه مسعود»، شخصیت فوق‌العاده کاریزماتیک از همین دره برخاسته بود.

شکستن این الگوی مبارزه و مقاومت برای طالبان و حامی‌شان پاکستانی‌ها فوق‌العاده اهمیت روانی داشت، زیرا با فتح این ساحه روحیه و انگیزه جنگجویان طالب به‌مرتب بالا رفته و این نکته مهمی برای دوام مبارزه طالبان داشت.

۱۰. اشغال پنجشیر اهمیت قومی و رقابتی داشت، در بخش‌های از تبلیغات طالبان این پیام وجود داشت: «پنجشیر مرکز تاجیکان و مخالف تاریخی و طبیعی طالبان است.»

اگر طالبان بعد از پیروزی در افغانستان ۲۰ ترانه برای بلند بردن روحیه جنگجویان خود سروده و اجرا کرده باشند، بدون شک ده ترانه آن‌ها فقط در مورد جنگ پنجشیر است.

۱۱. اشغال پنجشیر توسط پاکستانی‌ها و طالبان، در واقع قدرت برتر آن‌ها به نمایش گذاشت، این مساله برای حامیان بین‌المللی‌ طالبان نیز مهم بود، تلاش کردند تا این نقطه سیاه را از کارنامه خود دور کنند.

۱۲. بدون گرفتن پنجشیر طالبان هیچ‌گاهی ادعای پیروزی و فتح کرده نمی‌توانستند.

۱۳. بهره برداری تبلیغاتی از فتح پنجشیر برای طالبان و پاکستانی‌ها اهمیت زیاد داشت، این‌کار برای طالبان تبلیغات مهم بوده  و توجه جهانی را به‌کارشان جاب کرد.

۱۴. اگر پنجشیر شکست نمی‌خورد، مقاومت در دل مردم افغانستان زنده بوده و انگیزه برای مبارزه را خیلی بلند می‌برد.

۱۵. اشغال پنجشیر توسط طالب و حامیان‌شان، در واقع پیروزی نظامی نبود، زیرا این‌ها ۳۳ ولایت را قبلن گرفته بودند، بلکه تصرف این ولایت یک پیروزی روانی، سیاسی و تبلیغاتی و مهم برای طالبان و حامی‌‌ پاکستانی‌‌شان بود.

به همین دلایل بود و است که طالبان در پنجشیر ده‌ها برابر دیگر ولایات، در این ولایت نیرو مستقر کرده اند.

پیروزی در پنجشیر حتا به مردم عادی و تعداد از پشتون‌ها مهم و شگفت انگیز بود، پیرمردان بی‌سواد و متعصب ولایات جنوب که فقط نامی از پنجشیر را شنیده بودند، فتح پنجشیر را یکی از آرزوهای خود بیان کردند. زیرا آن‌ها شنیده بودند، گرفتن این ولایت کار ساده و آسانی نیست.

با این‌همه اهمیتی‌که برشمردیم، اما کسانی‌ که در قدرت بودند و خود را مخالف طالبان محاسبه می‌کردند، به هیچ وجه توانایی مدیریت این داعیه بزرگ را نداشتند و سوگمندانه نتوانستند این‌همه افتخار را نگهداری کنند و پنجشیر سقوط کرد!

نویسنده: رحمت‌الله بیگانه

جستجو
ویدیوهای محبوب

25.Oct.2025

26.Oct.2025

26. Oct. 2025


نظرات کاربران

ارسال نظر