SANYA NEWS
سیاسی

تیغ بر تاریخ؛ تحریف روایت‌ها و تحمیل هویت اقلیت بر اقوام در افغانستان

نوشته شده توسط admin در تاریخ 11 قوس 1404

اشتراک گذاری: فیسبوک | توییتر | واتس‌اپ | لینکدین
بازدیدها: 72


تیغ بر تاریخ؛ تحریف روایت‌ها و تحمیل هویت اقلیت بر اقوام در افغانستان

نویسنده:شفیع‌الله شهزاد عزیزی

افغانستان، به‌عنوان کشوری با تنوع قومی و فرهنگی غنی، همواره شاهد تنش‌های هویتی بوده است. در دهه‌های اخیر، تلاش‌های سیستماتیک برای تحریف تاریخ و تحمیل هویت یک‌قوم خاص بر دیگر اقوام، بحران‌های عمیقی در این کشور ایجاد کرده است. این فرآیند که با مسخ هویت فرهنگی و ملی همراه‌شده، نه تنها به‌حاشیه رانده شدن سایر اقوام انجامیده؛ بل‌که ثبات و امنیت‌‌‌ملی افغانستان را نیز به مخاطره انداخته است. در این مقاله، ابعاد مختلف این پدیده و پیامدهای آن بررسی خواهد شد.

۱. مبانی نظری: تحریف تاریخ به‌مثابه مسخ هویت ۱.۱. تحریف تاریخ به‌عنوان ابزار سلطه تحریف تاریخ تنها تغییر چند واقعیت تاریخی نیست، بل‌که فرآیندی است که هویت فرهنگی و ملی یک کشور را مسخ می‌کند. همان‌طور که مهرالدین مشید اشاره می‌کند، تاریخ در اصل به‌معنای سرگذشت و رویدادهای گذشته است؛ اما هنگامی‌که تنها به سرگذشت پادشاهان محدود شود و به رخدادهای اجتماعی و فرهنگی نپردازد، مردم از واقعیت‌های اجتماعی و ستم حاکمان بی‌خبر می‌مانند. این همان تحریف از طریق حذف است که در طول تاریخ افغانستان اجرا شده است.

۱.۲. هویت‌ملی در برابر هویت‌های قومی هویت‌ملی مفهومی ذهنی است که تعلق به‌یک گروه ملی خاص را نمایان می‌کند. در افغانستان، تفاوت‌های زبانی، قومی، فرهنگی و مذهبی، همراه با شباهت‌های قومی و فرهنگی با اقوام کشورهای مجاور، باعث‌شده است هویت ملی به‌طور کامل شکل نگیرد. در چنین شرایطی، هویت قومی از تأثیرگذاری بیش‌تری در رفتارها برخوردار است و زمینه را برای تحمیل هویت یک‌قوم بر دیگران فراهم می‌کند.

۲. مکانیسم‌های تحریف تاریخ و تحمیل هویت در افغانستان ۲.۱. یکسان‌سازی هویتی از طریق تحریف نام‌ها یکی از مکانیسم‌های اصلی تحمیل هویت، تغییر و تحریف نام‌های جغرافیایی و هویتی است. این پدیده که می‌توان آن را «نسل‌کشی فرهنگی» نامید، با حذف هویت و اصالت مردم، ارتباط فرهنگی و تاریخی آنان با گذشته را قطع می‌کند. در افغانستان، شاهد تلاش‌های مکرر برای تحمیل نام «افغان» به‌عنوان هویت‌ملی بر تمامی اقوام بوده‌ایم، در حالی‌که این نام به‌طور تاریخی تنها به‌فوم خاصی اشاره داشته است.

۲.۲. تحریف تاریخ‌نگاری رسمی تاریخ‌نگاری رسمی در افغانستان همواره در خدمت توجیه سلطه قوم حاکم بوده است. هنگامی‌که تاریخ تنها از دریچه دید حاکمان نوشته می‌شود و نقش دیگر اقوام در شکل‌گیری کشور نادیده گرفته می‌شود، در حقیقت حقوق تاریخی این اقوام پایمال می‌گردد. به‌عنوان مثال، احمدشاه درانی هرگز خود را مؤسس افغانستان معرفی نه‌نموده و حاکم خراسان می‌خوانده؛ اما تاریخ‌نگاری رسمی او را به‌عنوان بنیان‌گذار افغانستان یاد می‌کند تا بر حق حاکمیت قوم خاصی تأکید کند.

۲.۳. ایجاد گفتمان‌های هژمونیک از طریق آموزش نظام آموزشی یکی از قدرت‌مندترین ابزارها برای تحمیل هویت و تحریف تاریخ است. هنگامی‌که در متون درسی تنها به‌تاریخ، فرهنگ و زبان یک‌قوم خاص پرداخته شود و دیگر اقوام یا حذف گردند یا به حاشیه رانده شوند، نسل‌های جدید هویت تحریف یافته‌ای را درمی‌یابند که در آن تنها یک‌قوم نقش محوری دارد. این فرآیند «آسیمیلاسیون فرهنگی» به‌ایجاد گفتمان هژمونیک کمک می‌کند.

۳. استدلال‌های سیاسی برای تحمیل هویت نخبگان سیاسی قوم حاکم برای توجیه تحمیل هویت قومی خود بر سایر اقوام، عموماً به سه استدلال متوسل می‌شوند:

۱.ادعای تأسیس کشور: ادعا می‌شود که افغان‌ها (پشتون‌ها) مؤسس افغانستان کنونی هستند.

۲.ادعای اکثریت جمعیتی: ادعا می‌شود که افغان‌ها (پشتون‌ها) قوم اکثریت این سرزمین هستند.

۳.ادعای یگانه‌گی هویتی: ادعا می‌شود که افغانستان کنونی یگانه کشوری با هویت مستقل قوم پشتون در جغرافیای سیاسی جهان است.

این استدلال‌ها اگرچه با واقعیت های تاریخی و جمعیت شناسی تطابق کامل ندارند. اما بارها در گفتمان سیاسی حاکم تکرار شده‌اند تا حق زعامت و تصمیم‌گیری انحصاری را برای قوم خاصی توجیه کنند.

۴. پیامدهای تحریف تاریخ و تحمیل هویت ۴.۱. محرومیت سیستماتیک اقلیت‌ها تحمیل هویت یک‌قوم بر دیگران به محرومیت سیستماتیک دیگر اقوام از حقوق‌شهروندی و مشارکت‌سیاسی منجر شده است. همان‌طور که در پژوهشی با عنوان «نگاهی به حقوق اقلیت‌های محروم در افغانستان» اشاره شده، اقلیت‌ها در این کشور مردمان مظلومی هستند که هیچ‌گاه نتوانسته‌اند با ستم‌گران حاکم تحت‌عنوان یک ملت درآمیزند و از حقوق کامل شهروندی برخوردار شوند؛ بل‌که به‌عنوان شهروندان درجه‌دوم از حقوق و آزادی‌های اساسی محروم مانده‌اند.

۴.۲. تقویت شکاف‌های قومی و تهدید وحدت‌ملی تحمیل هویت یک‌قوم بر دیگران به‌جای تقویت هویت‌ملی به تعمیق شکاف‌های قومی و تضعیف وحدت‌ملی انجامیده است. هنگامی‌که شهروندان یک‌کشور نتوانند هویت‌قومی خود را در هویت‌ملی بازشناسی کنند، طبیعی است که نسبت به هویت‌ملی احساس بیگانه‌گی کنند. این پدیده به‌وضوح در افغانستان قابل مشاهده است. جایی‌که هویت‌ملی بسیار ضعیف و کمرنگ است و هویت‌قومی نقش تعیین‌کننده‌تری در رفتارها و وفاداری‌های افراد دارد.

۴.۳. مقاومت در برابر تحمیل هویت و ایجاد تنش طبیعی است که تحمیل هویت یک‌قوم بر دیگران با مقاومت و واکنش دیگر اقوام روبه‌رو شود. نمونه‌های متعددی از این مقاومت‌ها در تاریخ معاصر افغانستان دیده شده است. به‌عنوان مثال، هنگامی‌که بحث توزیع شناسنامه‌های برقی با ذکر نام «افغان» برای تمامی اقوام مطرح‌شد، جمع کثیری از سیاسیون و فعالان‌مدنی هشدار دادند که «نباید نام یک‌قوم بر تمام قوم‌های افغانستان تحمیل شود» و تأکید کردند که پیامد این تصمیم، تنش‌های تازه‌ای را به‌دنبال خواهد داشت.

۵. نمونه‌های عینی تحمیل هویت در افغانستان معاصر ۵.۱. جنجال شناسنامه‌های برقی یکی از واضح‌ترین نمونه‌های تحمیل هویت در سال‌های اخیر، جنجال شناسنامه‌های برقی بود که در آن حکومت افغانستان اصرار داشت واژه «افغان» را به‌عنوان هویت همه شهروندان در شناسنامه ها درج کند. در واکنش به این تصمیم، «جنبش دفاع از قانون» گردهمایی اعتراضی برگزار کرد و تأکید شد: «افغان نام یک‌قوم است و تحمیل آن به‌عنوان هویت همه اقوام افغانستان تنفر ایجاد می‌کند.»

۵.۲. انحصار قدرت سیاسی مکانیسم دیگر تحمیل هویت، انحصار قدرت سیاسی در دست یک‌قوم خاص است. دلیل عمده دست‌برد به قانون، متمرکزبودن قدرت و نبود مشارکت به‌شکل مساوی در آن است. هنگامی‌که قدرت سیاسی در انحصار یک‌قوم خاص باشد، طبیعی است که بتواند هویت و روایت تاریخی خود را بر دیگران تحمیل کند.

۵.۳. تحریف تاریخ توسط رسانه‌ها و آموزش رسانه‌های عمومی و نظام آموزشی نیز در خدمت تحمیل هویت قرار گرفته‌اند. هنگامی‌که در رسانه‌های عمومی مانند رادیو و تلویزیون تنها از زبان، فرهنگ و احکام‌دینی یک‌قوم خاص تبلیغ شود، هویت دیگر اقوام به حاشیه رانده می‌شود. این پدیده به حذف سیستماتیک دیگر فرهنگ‌ها و زبان‌ها از عرصه عمومی منجر می‌گردد.

۶. راهکارهای بیرون‌رفت از بحران هویت ۶.۱. بازنگری در تاریخ‌نگاری یکی از مهم‌ترین راهکارهای بیرون‌رفت از بحران هویت، بازنگری در تاریخ‌نگاری رسمی است. تاریخ‌نگاری باید از انحصار خارج شود و روایت‌های همه اقوام در آن بازتاب یابد. تاریخ‌نگاری مردمی که کسروی از پیشگامان آن بود، میت‌واند الگوی مناسبی باشد. در این نوع تاریخ‌نگاری، تاریخ به سرگذشت پادشاهان محدود نمی‌شود. بل‌که سرگذشت توده مردم و مبارزه آنان را روایت می‌کند.

۶.۲. پذیرش تنوع به‌عنوان ثروت‌ملی به‌جای تحمیل هویت یک‌قوم بر دیگران، باید تنوع قومی و فرهنگی را به‌عنوان ثروت‌ملی پذیرفت. افغانستان همواره ظرف بزرگی از فرهنگ‌ها و زبان‌ها و تنوع انسانی بوده است. نادیده گرفتن، حذف، طرد و تحقیر هر یک از این هویت‌ها و اهمیت‌دادن به‌یک بخش آن، معادل نابودکردن و تضعیف افغانستان و همبسته‌گی مردمان آن است.

۶.۳. تضمین حقوق برابر شهروندی راه‌حل نهایی، تضمین حقوق برابر برای همه شهروندان است. همان‌طور که در «نگاهی به حقوق اقلیت‌های محروم در افغانستان» اشاره شده، در فضای نوین سیاسی کشور، اقلیت‌های محروم در صدد شناسایی حقوق و تأمین آزادی‌های مشروع خود می‌باشند. برآورده شدن این خواسته طبیعی، شرط ضروری تحقق وحدت‌ملی و ثبات سیاسی در افغانستان است.

۷. جان گپ؛ تحریف تاریخ و تحمیل هویت یک‌قوم بر دیگر اقوام در افغانستان، پیامدهای ویران‌گری برای انسجام‌ملی و ثبات این کشور داشته است. این فرآیند که به‌واسطه مکانیسم‌های مختلفی از جمله تحریف تاریخ‌نگاری، یکسان‌سازی هویتی از طریق آموزش و رسانه و انحصار قدرت سیاسی انجام گرفته، به حاشیه رانده‌شدن سیستماتیک دیگر اقوام و محرومیت آن‌ها از حقوق شهروندی منجر شده است. نتیجه طبیعی این فرآیند، تعمیق شکاف‌های قومی، تضعیف هویت‌ملی و ایجاد نارضایتی و تنش بوده است.

راهی بیرون‌رفت از این بحران، پذیرش تنوع به‌عنوان ثروت‌ملی، بازنگری در تاریخ‌نگاری رسمی برای انعکاس روایت‌های همه اقوام، و تضمین حقوق برابر شهروندی برای همه است. تنها در این صورت است که می‌توان به آینده‌ای با ثبات و شکوفا برای افغانستان امیدوار بود. تاریخ نباید به عنوان تیغی برای سلطه بر دیگران مورد استفاده قرار گیرد. بل‌که باید پلی برای درک متقابل و هم‌زیستی مسالمت‌آمیز باشد.

جستجو
ویدیوهای محبوب

25.Oct.2025

26.Oct.2025

26. Oct. 2025


نظرات کاربران

ارسال نظر