SANYA NEWS
سیاسی

احساس‌گرایی به‌جای سیاست‌ورزی؛ واکاوی نقد پدرام!

نوشته شده توسط admin در تاریخ 19 قوس 1404

اشتراک گذاری: فیسبوک | توییتر | واتس‌اپ | لینکدین
بازدیدها: 67


احساس‌گرایی به‌جای سیاست‌ورزی؛ واکاوی نقد پدرام!

نویسنده :روح‌الیمین روحانی

دکتر عبدالطیف پدرام بیانیه‌ی سه جریان بزرگ سیاسی را سراسر تسلیم‌طلبی می‌خواند و آن را اعتراف‌نامه می‌نامد، اما هیچ تحلیل چندبعدی از وضعیت پیچیده‌ی افغانستان ارایه نمی‌کند. 

او نه از محدودیت‌های ساختاری سخن می‌گوید، نه از محاسبات ژئوپولیتیک، نه از ناتوانی عملی مخالفان در ایجاد بدیل قدرت و نه از ظرفیت واقعی طالبان برای استمرار یا فروپاشی. در چنین فضایی، تقلیل یک رویکرد سیاسی به خیانت یا تسلیم‌شدن، تحلیل را از سطح راهبردی به سطح خطابه‌ی احساسی پایین می‌آورد.

پدرام با لحنی طعنه‌آمیز می‌پرسد: طالبان را خدا داده یا خودشان قدرت را گرفتند؟

 این پرسش در ظاهر نقد است اما به جای تحلیل سیاسی، به سمت جدل الهیاتی می‌رود. اگر هدف نقد روایت سیاف و همفکرانش است، این کار باید با استدلال تاریخی و سیاسی انجام شود، نه با کنایه‌های شاعرانه. چنین لحن و پرسشی بحث را از مسیر عقلانی خارج و به نزاع کلامی تبدیل می‌کند.

او سپس می‌گوید در همه سطوح به پایان رسیده‌اید؛ بگذارید نسل‌های دیگر راه بجویند. 

این یک حکم مطلق است و در سیاست، احکام مطلق نه دقیق‌اند و نه واقع‌بینانه. 

مخالفان طالبان یکدست نیستند. درست است که برخی چهره‌ها ناکام بوده‌اند، اما بسیاری از فعالان مدنی، جوانان، تکنوکرات‌ها و سیاسیون سابق همچنان وزن اجتماعی دارند. حذف مطلق یک نسل به جای نقد کارنامه‌ی آن، سیاست را به جوان‌گرایی افراطی و بی‌محاسبه می‌کشاند و به تصفیه‌طلبی سیاسی شبیه‌تر است تا نقد راهبردی.

لحن متن پدرام از آغاز تا پایان بر سرزنش، تحقیر و اتهام‌زنی استوار است. او از واژه‌هایی چون تسلیم‌طلب، فرصت‌سوز، سودجو و خدمت‌گذار امپریالیسم استفاده می‌کند. این زبان نه تنها فضای گفت‌وگو را تنگ‌تر می‌سازد، بلکه نوشته را به بیانیه‌ی حزبی شبیه می‌کند. یک نقد سازنده باید بر داده، امکان و منطق استوار باشد، نه بر اتهام‌زنی اخلاقی.

پدرام چنین می‌پندارد که هر نوع مذاکره با طالبان خیانت یا اعتراف به برتری آن‌هاست، اما واقعیت صحنه این‌گونه نیست. طالبان اکنون یک واقعیت ژئوپولیتیک در افغانستان‌اند؛ جامعه‌ی جهانی با آنان تعامل می‌کند؛ کشورهای منطقه هرکدام منطق امنیتی و استراتژیک خود را دارند؛ و مخالفان سیاسی پراکنده، کم‌امکانات و بدون پشتیبانی مؤثرند. نادیده گرفتن این واقعیت‌ها نقد پدرام را از سطح تحلیل عملیاتی به سطح شعار تنزل می‌دهد.

او بیانیه‌ی سه جریان بزرگ را رد می‌کند، طالبان را نقد می‌کند و مخالفان طالب را فاسد می‌خواند، اما هیچ بدیل عملی پیشنهاد نمی‌کند. 

جناب دکتر برنامه‌ی سیاسی چیست؟ 

نقشه‌ی گذار چگونه است؟ 

نوع نظام مورد نظر که بتواند قابل پذیرش همه طرف‌ها باشد چیست؟ 

راه تعامل با جهان چه باید باشد؟

 نقد بدون بدیل، تنها تخریب است و به راه‌حل نمی‌انجامد.

استفاده‌ی دکتر پدرام از شعر و ادبیات، هرچند نوشته را زیبا می‌سازد، اما در سیاست جایگزین استدلال نمی‌شود. زبان شاعرانه شدت احساس را بالا می‌برد، اما عمق تحلیل را کاهش می‌دهد، به‌ویژه در موضوعی به پیچیدگی وضعیت افغانستان.

در مجموع، نوشته‌ی دکتر عبدالطیف پدرام بیش از آنکه تحلیل سیاسی باشد، یک خطابه‌ی ادبی احساسی است که بر خشم و قضاوت اخلاقی بنا شده است، نه بر برنامه، طرح و تحلیل واقع‌گرایانه. از همین رو، با وجود برخی نکات قابل توجه، به عنوان یک متن سیاسی نمی‌تواند راهگشا، عملیاتی یا سازنده باشد.

جستجو
ویدیوهای محبوب

25.Oct.2025

26.Oct.2025

26. Oct. 2025


نظرات کاربران

ارسال نظر